#به_قلم_خودم
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها
وَ بَعْلِهاوَ بنیهاوَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ✨
می خواهم اینبار کمی متفاوت بنویسم کمی دیر شد ولی اینبار متفاوت تر.
مرد خیبر….مرد خندق….تاشنید از پای افتاد….آب بیاورید…..
در کنارش میگفت ای کوثر خدا، دخت رسول خدا ،ای انس مهربان ما،دل رمیده ما را دیگر چه کسی انیس و مونس باشد.علی بار دگر رفت ازغم همسر در پی حفر چاه، دیگر بعد فاطمه
چاه شده بود انیس علی،
الهی هیچ زنی نبینه،که شوهرش خونه نشینه
یااینکه هیچ مردی نبینه،که همسرش نقش زمینه ،وااااییی از غریبییییی
چطور میشود یک انسان اینقدر عزیز شود ،سادات نیستم ولی گاهی که سخت دلتنگت می شوم میخواهم فغانی از دل سر بدهم و صدایت بزنم مادر!!!!
مادرجان چطور میشود که تو یکی باشه و مقابلت چهل مرد عرب مگر با آنان چه کردی مادر؟!؟؟
مادرجان!در نبودت میدانی چه بر سر اهل خانه آوردن ؟
همسرت را آنچنان آزار واذیت کردندو حسنت را با زهر جفا کشتند…
مادر جان با حسین تو دیدی چ کردند؟مادر اورا تشنه زدند میگویند آب مهریه حضرت زهراست چرا آن را به پسرت ندادند مادر؟
دیدی چطور با لب تشنه کشته شد چه غریبانه سرش را به روی نیزه بردند
مادر دخترت زینب را دیدی؟!سنگ صبور پدرو برادران بعد تو دیدی چطور شاهد همه این مصیبت ها بود ??
مادر یکی را میشناسم مثل تو نگذاشتن از غم پدرش بگذرد سیلی زدنش لگدش زدن، بی هوا میزدنش بدون اینکه نگاهی بکنن، گوشواره اش را کندن تازیانه اش زدند،اری مادر رقیه را میگویم طفل حسین (ع)را دیدی چگونه سر پدر را در خرابه های شام جلویش اوردن.
زن غساله چه میدید از رقیه که هنگام غسلش دست کشیدو فقط گریست??
مادر شاید اگر بودی این چنین نمیشد شاید.
راست میگویند مادر که نباشد نظم خانه بهم میریزد علی در نجف و حسن در بقیع،حسین در کربلا و زینب در دمشق
گاهی با میخ چنین میگویم که مگر پهلویه دخت رسول پهلویه مادر سادات جای شما بود؟چه کردید با مادرم که این چنین بین درو دیوار یا ابتا گفت چه کردید؟! ???